امام، مظهر اسمای حسنای الهی و تجلی رحمت واسع حق است. كسی كه تربیت شده‌ی خدای رحمان باشد، مظهر رحمت بی‌كران الهی است. در وسعت سینه‌ی او كه دریاها هم به چشم نمی‌آید، كران، تا به كران عشق به همه‌ی انسان‌ها موج می‌زند.
امام، پدری مهربان، همدمی شفیق و همراهی خیر خواه است.[6] در حجم نگاه سبز او، افق هم، رنگ می‌بازد.  ـ علیه السّلام ـ شاهد همه‌ی دردها و آلام انسان‌ها است. دل او، دل بیداری است كه همراه هر تازیانه و هر قطره‌ی خون و هر فریاد، حضور دارد و درد و رنج مرا از من بهتر و بیش‌تر احساس می‌كند و برای من بیش از خود من می‌سوزد، چرا كه معرفت و محبت من، محدود و غریزی است، در حالی كه معرفت او، حضوری و محبت او به وسعت وجودی او باز می‌گرد و تجلّی رحمت واسعه‌ی حق است.[7]


دریغا! در گوش ما همواره، از قهر مهدی ـ علیه السّلام ـ گفته‌اند و ما را از شمشیر و جوی خون او ترسانده‌اند و از مِهر و عشق او به انسان‌ها و تلاش و فریادرسی او به عاشقان و منتظرانِ خود كم‌تر گفته‌اند! هیچ كس به ما نگفت كه اگر او بیاید، فقیران را دستگیری، بی‌خانمان‌ها را سامان، بی‌كسان را همدم، بی‌همسران را همراه، غافلان را تذكّر، گم گشتگان را راه، دردمندان را درمان و در یك كلام، خاك نشینان عالم را تاك نشین خواهد كرد.


قهر او نیز جلوه‌ی محبت او است، چه این كه قهر او بر جماعتی اندك و ناچیز از معاندان و نژاد پرستانی خواهد بود كه علی‌رغم رشد فكری انسان‌ها در آن عصر، و هدایت‌ها و معجزات آن حضرت و نزول مسیح ـ علیه السّلام ـ از آسمان و اقتدایش به وی، باز هم به او كفر می‌ورزند و حكومت عدلش را گردن نمی‌گذارند و در زمین فساد می‌كنند، كسانی مانند صهیونیست‌ها كه دشمن انسانیّت‌اند و جز زبان زور، هیچ زبانی نمی‌فهمند، و این، یعنی خارها را از سر راه انسان و انسانیت برداشتن و مهر در چهره‌ی قهر.
آری، چه سخت است مولای مهربانی را كه رحمت واسع حق است و در دلش، عشق به انسان‌ها موج می‌زند، به چنین اتهام‌هایی خواندن و «میرِ مِهر» را، «میرِ قهر» نشان دادن!


در اینجا، مروری داریم به گوشه‌هایی از جلوه‌های مهر و محبت امام رحمت آخرین ذخیره‌ الهی، حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ :


1ـ نامیدن (حضرت برخی از دوستدان خود را به اسم یاد می‌كرد)


نام هر كس، عاطفی‌ترین، شخصی‌ترین و مورد علاقه‌ترین نشانه‌ی هر كس است. آن گاه كه نام ما را می‌خوانند، چه بسیار مایه‌ی شادمانی و سرور ما می‌گردد. هر چه، خواننده‌ی ما، محبوب‌تر و زیباتر، شنیدن صدای دل‌ربای او و شنیدن اسم و نام خود از زبان او دل پذیرتر و سرور انگیز‌تر. به راستی چه ابتهاجی دارد آن كه نام خود را از زبان خدای عالم می‌شنود: سلامٌ علی ابراهیم، سلامٌ علی نوح، سلامٌ علی آل یاسین، ....


مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ همه‌ی مردم و به ویژه شیعیان خود را نیك می‌شناسد و با نام تك تك آنان آشناست.[8] نامه‌ی اعمال ما، هر هفته، به خدمت حضرتش عرضه می‌شود. او، هرگز، یاد ما را از خاطر نمی‌برد (ولا ناسین لذكركم). چه شعف انگیز است كه در سرزمینی غریب، یكه و تنها آن جا كه راه را گم كرده‌ای، ناگهان، كسی با زبان آشنا، تو را بخواند و با مهربانی، تو را در آغوش نگاه‌اش بنشاند.


ـ روزی آیت الله العظمی بهاءالدینی به من گفت: «امسال، در مكه‌ی معظمه در مجلسی كه آقا امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ تشریف داشتند، اسم افرادی برده شد كه مورد عنایت آقا بودند، از جمله‌ی آنان حاج آقا فخر[9] بود.»


خودم را به حاج آقا فخر رساندم و از ایشان پرسیدم: «چه كرده‌ای كه مورد عنایت حضرت واقع شده‌ای؟»، گریه كرد و پرسید: «آقای بهاء الدینی نگفت چه گونه خبر به ایشان رسیده است؟» گفتم: «نه» حاج آقا فخر گفت: «من، كاری نداشته‌ام، جز این كه مادر من، علویه است و افلیج و زمین‌گیر شده است. تمام خدمات او را خود بر عهده گرفته‌ام، حتی حمام و شستشوی او را. من گمان می‌كنم، خدمت به مادر، مرا مورد عنایت حضرت قرار داده است.»[10]


ـ للأخ السدید و الولیّ الرشید الشیخ المفید أبی عبدالله محمد بن محمد بن النعمان، أدام الله إعزازه.[11]
2ـ سلام (تحیّت و سلام امام بر دوستداران خود)


سلام، تحیت و بركت و رحمت و سلامتی است؛ نشانه‌ی محبت و صفا، اخلاص و یك رنگی است؛ رمز عاشق و معشوق، مرید و مراد است. سلام خدا و امام بر هر كس، مُهر تأییدی است بر كارنامه‌ی او.


«سلامٌ علی ابراهیم». در روایت است، آن گاه كه فرشتگان الهی، نزد ابراهیم آمدند و بشارت تولد فرزند برای او آوردند و بر او سلام كردند، لذّتی كه ابراهیم ـ علیه السّلام ـ از سلام این فرشتگان برد، با تمام دنیا، برابری نداشت. به راستی چه لذتی دارد سلام مولا![12]


«سلام علیك أیّها الولی المخلص لنا فی الدین، المخصوص فینا بالیقین»
«سلام علیك أیّها الناصر للحق، الداعی الی كلمه الصدق»[13]


ـ چون ثلث از راه را تقریباً (برگشتم) سیّد جلیلی را دیدم كه از طرف بغداد رو به من می‌آید. چون نزدیك شد، سلام كرد...[14]


3ـ معانقه و در آغوش گرفتن


ـ چون نزدیك شد، سلام كرد و دست‌های خود را گشود برای مصافحه و معانقه و فرمود: «اهلاً و سهلاً!» و مرا در بغل گرفت و معانقه كردیم و هر دو هم را بوسیدیم.[15]


ـ چرا این طور نباشد و حال آن كه حضرت ولی عصر ـ ارواحنا فداه ـ مرا شبی در مسجد كوفه به سینه‌ی خود چسبانیده است.[16]
ـ در این موقع وارد مسجد سهله شدیم، در مسجد كسی نبود. ولی پدرم در وسط مسجد ایستاد كه نماز استغاثه بخواند. شخص از طرف مقام حجت ـ علیه السّلام ـ نزد او آمد. پدرم به او سلام كرد و با او مصافحه نمود. پدرم به من گفت: این كیست؟ گفتم: ‌آیا حضرت حجت ـ علیه السّلام ـ است؟ فرمود: پس كیست؟!.[17]


4ـ نظارت (آگاهی از احوالات جامعه‌ی شیعه)


«فإنّا نحیط علماً بأنبائكم ولا یعزب عنّا شیء من أخباركم»


ما بر اخبار و احوال شما، آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما، بر ما پوشیده و مخفی نمی‌ماند.
«إنا غیر مهملین لمراعاتكم ولاناسین لذكركم و لولا ذلك لنزل بكم اللأواء و اصطلمكم الاعداء»؛


ما، در رسیدگی و سرپرستی شما، كوتاهی و اهمال نكرده‌ایم و یاد شما را از خاطر نبرده‌ایم، كه اگر جز این بود، دشواری‌ها و مصیبت‌ها، بر شما فرود می‌آمد و دشمنان، شما را ریشه‌كن می‌كردند.


«صاحب هذا الأمر یتردد بینهم و یمشی فی أسواقهم و یطأ فرشهم...»؛

صاحب این امر، در میان آنان، راه می‌رود و در بازارهایشان رفت و آمد می‌كند، روی فرش‌هایشان گام بر می‌دارد...


5ـ شریك


در این مورد، طوایفی از روایات ووجود دارد كه صاحب مكیال المكارم آنها را متذكّر شده است.[18] جدای از آنها از دیگر ائمه ـ علیهم السّلام ـ نیز در این مورد، روایات فراوانی به ما رسیده است:


امام امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید:
«إنا لنفرح لفرحكم و نحزنُ لِحُزنكم...»؛
«ما، در شادمانی شما، شاد، و برای اندوه شما، اندوهگین می‌شویم...»[19]


امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید:
«والله! لأنا ارحم بكم منكم بأنفسكم...؛»
«به خدا سوگند! كه من، نسبت به شما، از خود شما، مهربان‌تر و رحیم‌ترم.»[20]


امام رضا ـ علیه السّلام ـ نیز می‌فرماید:
«ما من احد من شیعتنا ولا یغتّم إلاّ اغتممنا لغمّه ولا یفرح إلاّ فرحنا لفرحه...»؛

«هیچ یك از شیعیان ما، غم زده نمی‌شود، مگر این كه ما نیز در غم آنان، غمگین، و از شادی آنان، شادمانیم. و هیچ یك از آنان، در مشرق و مغرب زمین، از نظر ما، دور نیستند و هر یك از شیعیان ما كه بدهی از او بماند (و نتوانسته باشد بپردازد) بر عهده‌ی ما است...».


6ـ دعا برای دوستداران خود


امام ـ علیه السّلام ـ همواره، بر دوستدران خود دعا می‌كند. صاحب مكیال المكارم در اثبات این مدعا، چنین می‌گوید:
چون مقتضای شكرِ احسان، همین است. و دلیل بر آن، فرمایش مولی صاحب الزمان ـ علیه السّلام ـ در دعایی است كه در مُهج الدعوات می‌باشد:


«و كسانی كه برای یاری دین تو، از من پیروی می‌كنند، نیرومند كن و آنان را جهادگر در راه خودت قرار ده، و بر بدخواهان من و ایشان، پیروزشان گردان....»[21]


بدون شك، دعا كردن برای آن حضرت و برای تعجیل فرج آن جناب، تبعیت و نصرت او است؛ چون یكی از اقسام نصرت حضرت صاحب الزمان ـ علیه السّلام ـ یاری كردن به زبان است، و دعا برای آن حضرت، یكی از انواع یاری كردن به زبان می‌باشد.


و نیز دلیل بر این معنا است كه در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ذیل آیه‌ی شریفه «و إذا حییتم بتحیه فحیّوا بأحسن منها أو ردّوها»[22] و هرگاه مورد تحیت (بدرود و ستایش) واقع شدید، به بهتر یا نظیر آن، پاسخ دهید.» گفته است: «سلام و كارهای نیك دیگر.»[23]


واضح است كه دعا، از بهترین انواع نیكی است، پس اگر مؤمن، برای مولای خود، خالصانه دعا كند، مولایش هم برای او خالصانه دعا می‌كند، و دعای آن حضرت، كلید هر خیر و داس هر شرّ است. [1] . مفاتیح الجنان، زیارت آل یاسین.

 

-------------------------------------


[2] . بحار الأنوار، ج53، ص11.
[3] . دعای ندبه.
[4] . حدیث لوح از جابر بن عبدالله انصاری، كافی، ج 1، ص 528 - 527؛ بحار الأنوار، ج 36، ص 195؛ الغیبه، شیخ طوسی، ص 146 - 143.
[5] . روزگار رهایی، ج 1، ص 129 (به نقل از الزام الناصب، ص 10).
[6] . الامام الامین الرفیق و الولد الشفیق، و الاخ الشفیق، و كالامّ البّره بالولد الصغیر مفزع العباد..؛ امام، امین و دوست است، و پدر مهربان و برادر هم زاد است، و مانند مادری مهربان است مهربان است نسبت به فرزند خردسال خود، و پناهگاه مردم است. (تحف العقول، ص 324).
[7] . إن رحمه ربّكم وسعت كلّ شىء و أنا تلك الرحمه. (بحارالانوار، ج53، ص11).
[8] . ر.ك: آیه 105 از سوره‌ی توبه و روایت ذیل آن.
[9] . حاج آقا فخ، از صالحانی بود كه چند سال پیش، در قم، از دار دنیا رحلت كرد.
[10] . سیری در آفاق (زندگی نامه‌ی حضرت آیت الله العظمی بهاء الدینی، ص374).
[11] . نامه به شیخ مفید.
[12] . تفسیر نمونه، ج27، ص186.
[13] . نامه‌ی حضرت به شیخ مفید، بحار، ج53، ص175 ـ 176.
[14] . داستان حاج علی بغدادی، (النجم الثاقب، حكایت...، مفاتیح الجنان در زیارت كاظمین).
[15] . داستان حاج علی بغدادی، (النجم الثاقب، حكایت...، مفاتیح الجنان.
[16] . داستان علامه بحر العلوم (عنایات حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ به علما و طلاب، محمد رضا باقی اصفهانی، ص262).
[17] . توجهات ولی‌عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ به علما و مراجع تقلید، عبدالرحمن باقر زاده بابلی، ص84.
[18] . ز.ك: ترجمه ی مكیال المكارم، ج1، ص341 ـ 342.
[19] . مكیال المكارم، ج2، ص94 و 53.
[20] . مكیال المكارم، ج1، ص94 و 53.
[21] . مهج الدعوات، ص302.
[22] . نساء/86.
[23] . تفسیر القمی، ج1، ص145.