سلام برشما

شهادت مظلو مانه ی حضرت زهرا سلام علیها  را به آقا امام زمان (عج ) وهمه شمادوستان تسلیت عرض مینمائیم

پیامک فاطمیه پیامک ایام فاطمیه

خدایا به سوز دل مولا علی(ع )و به پهلوی

بشکسته ی زهرای مرضیه(س)

قَسمت می دهیم که فرج منتقم شان را برسانی

آمین

* * * * * * * * * * * * * * *

الا  ای  چاه ، یارم را  گرفتند
گلم ،عمرم ,بهارم , را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی

همه  دار و  ندارم  را گرفتند

* * * * * * * * * * * * * *

سرفصل کتاب آفرینش زهراست

روح ادب وکمال و بینش زهراست

روزی که گشایند در باغ بهشت

مسئول گزینش و پذیرش زهراست

* * * * * * * * * * * * * * *

منم زینب که بی دلدار مانده ست

به قلبم خون به چشمم خار مانده است

نگاهم خیره میماند همیشه

به آن خونی که به دیوار مانده است . . .

* * * * * * * * * * * * * * *

از فاطمه اکتفا به نامش نکنید

نشناخته توصیف مقامش نکنید

هر کس در او محبت زهرا نیست

علامه اگر هست سلامش نکنید

* * * * * * * * * * * * * *
در  خانه  آه  دارد  علی
عشق پهلو شکسته دارد علی
آن پسر جان داد  فدای  مادرش
حسن حسین داغ مادر دارند یا علی

* * * * * * * * * * * *  * *
یا علی رفتم بقیع  اما چه  سود
هرچه گشتم فاطمه (س)  آنجا  نبود
یا علی قبر  پرستویت  کجا ست؟
آن گل صد برگ خوش بویت کجاست؟
هرچه باشد من نمک پرورده ام
دل به عشق فاطمه خوش کرده ام
حج من بی فاطمه (س) بی حاصل است
فاطمه (س) حلال صدها مشکل است


* * * * * * * * * * * * * * * *
سبد سبد بیارید گلهای نیلوفری رو

بیاید عزا بگیریم روزای بی مادری رو

بگید چاووش بخونه غم از دلامون برده

بگید حجله بیارند آخه مادرمون جوونه

* ** * * * * * * * * * * * * * *
پیغمبری که عمری  غمخوار  امتش بود

روی کبود  زهرا  (س)  اجر نبوتش  بود؟


* * * * * * * * * * * * * * * *
فاطمیه قصه گوی رنجهاست ، فاطمیه تفسیر سوز مرتضی ست

فاطمیه شعر داغ لاله است قصه ی زهرای ۱۸ ساله ست

فاطمیه شرح دیوار و در است دفتر در مقام سخت زینب پرور است


* * * * * * * * * * * * * * *

ما گوشه نشینان غم فاطمیه ایم

محتاج عطا و کرم فاطمیه ایم

عمری است که از داغ غمش سوخته ایم

* * * * * * *  * * * * * * * *

ز آن روزی که سیلی خورد  زهرا
سیه  شد  روزگار  اهل  معنا
شنیدم ز عارفی که می فرمود
حکم فرج  را  کند زهرای سیلی خورده  امضا


* * * * * * * * * * * * * * *

زهرا که شهید گشت بی جرم و گناه

هست از غم او، سینه ی عالم پر آه

ناموس خدا کجا و سیلی خوردن

لا حول و لا قوه الا بالله

* * * * * * * * * * * * *  *

ای کاش فدک این همه اسرار نداشت

ای کاش مدینه در و دیوار نداشت

فریاد دل محسن زهرا این بود

ای کاش در سوخته مسمار نداشت

کاش قلبم به قبرش راه داشت

کاش زهرا هم زیارتگاه داشت


* * * * * * * * * * * *  *  *
دل  از غم فاطمه توان دارد ، نه

و ز تربتِ  او کسی نشان دارد ، نه

آن تربتِ  گمگشته  به بَر ، زوّاری

جز  مهدی  صاحب  الزمان دارد ، نه


* * * * * * * * * *  * * *

حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود ،

خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود ،

ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه ،

گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود


* * * * * * * * * * * * * *
چرا پس بوی غربت یا رب از این خانه می آید

صدای شستن فردی از این کاشانه می آید

چرا هر قدر می خواهم بتابم سوی آن حجره

سیه ابری به رخسارم چنان بیگانه می آید

چرا آه ابرمردی بگوش آید که ای اسما

مریز آب روان دستم به زخم شانه می آید

مگر پهلو شکسته بانویی را میدهد غسل آن شه مردان

که آوای دلش این نیمه شب مستانه می آید

* * * * * * * * * * * * * * *

کوچه های غربت و غم قحطی یک مرد بود

خانه مان در غارت بی غیرتی نامرد بود

دست مادر را گرفتم تا سوی مسجد رویم

ناگهان آتش گرفتم دست مادر سرد بود

شهادت اولین مدافع ولایت تسلیت باد


* * * * * * * * *  * * * * *
سردار بدر و خیبر، دیگر ز پا فتاده

دستی به دوش سلمان، دستی به سر نهاده

مهدی بیا کمک کن، جد مطهرت را

بیرون ببر زخانه، تابوت مادرت را


* * * * * * * * * * * * * *

دانی که چرا  صورت زهرا  شده  نیلی؟
می خواست  رخش پیش عدو  زرد نباشد
ای کاش یکی بود  در  آن کوچه و  می گفت
آن  کس  که به زن  حمله کند،  مرد نباشد

* * * * * * * * * * * * * *

بعد  از تو  ای آشنای غم  بی ترانه ام
رفتی  و دلشکسته ترین در  زمانه ام
چشمم  سیاه گشته  به راه  اجل مگر
گم  کرده  بعد رفتن  تو  راه  خانه ام

* * * * * * * * * * * * * *

این همه خون روی زمین مال چیست؟
سر  تو  با  این درو  دیوار  چیست؟
جان  به فدای  تو  و  معشوق  تو
این  رخ  نیلی تو  از  بهر  چیست ؟

* * * * * * * * * * * * * *

برد  در شب  تا نبیند  بی نقاب
ماه  نورانی تر  از خود،  آفتاب
برد  در شب  پیکری همرنگ  شب
بعد از آن  شب، نام شب، شد ننگ شب


* * * * * * * * * * * * * *

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم مادری بر زمین افتاد

سیب ها روی خاک غلطیدند چادرش در میان گرد و غبار

قبلا این صحنه را … نمیدانم در من انگار می شود تکرار

و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه

گفت : آرام باش چیزی نیست به گمانم کمی کمرم …

دست مرا بگیر و گریه نکن مرد گریه نمی کند پسرم

چادرش را تکان داد ، با سختی یا علی گفت و از زمین پا شد

گریه ، مادر ، دوشنبه ، در ، کوچه

راستی ! فاطمیه ای شده است

* * * * * * * * * * * * * * *

 

baghi 300x225 پیامک ایام فاطمیه

ما تا ظهور  ایستاده ایم

اللهم عجل لولیک الفرج